با سلامی و کلامی دیگر
باز در کوی تو دلباخته ام
هر نگاهت را من
مرهمی بر دل خود ساخته ام
اگر از حال من خسته سوالی داری
دیر گاهی است که در خانه غم
این دلم سر به گریبان عزا دوخته است
شده در راز و نیاز
همه از فرقت یارش به بلا سوخته است
من نمی دانم از این هجر که دارم چه کنم
با خودم می گویم
کاش می شد روزی
عشق را یکسره فریاد کنم
آه اما افسوس
بی خریدار که بازار ندارد رونق!
حال، از حال تو می پرسم من
گوئیا مثل من دلشده بغض آلودی
تو چرا ؟ ای نفست فکر همه ساعاتم
تو چرا در به در و چهره به خاک آسودی ؟
تو که یک خنده ات انگیزه مرگ من شد
تو چرا دست به دامان غم و اندوهی
همه شب دلخوشی ام
فکر این است که فردا رخ مهگون تو را می بینم
با نگاهی که جنون می دهدم پلک به پلک
با سلامی که زجان می بردم گام به گام
سخن از مهر و وفا خواهی گفت
و دوتایی پس از آن
دست در دست و دل اندر دل هم
خانه ای می سازیم
با ستونی از عشق...
نامه ام را دیشب
به کبوتر دادم
تا دم صبح که از کوی شما می گذرد
با امیدم به تو تقدیم کند
وقت تنگ است ؛ بیا
منتظر می مانم
سلام آسمونی
کجایی؟ پستت خیلی قشنگ بود .
موفق باشی
یادت میاید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری
نامه ام باید کوتاه باشد
/ ساده باشد
/ بی حرفی از ابهام و آینه
/ از نو برایت می نویسم حال همه ما خوب است
/ اما /
تو باور نکن/
دارم هی پا به پای نرفتن
/ بیا برویم روبروی باد شمال/
آن سوی پرچین گریه ها سر پناه خیس از مژه های ماه را بلدم که بی راه ی دریا /.
.
سلام
شعر زیبایی سروده اید موفق باشید .
دوست عزیزم سلام
امیدوارم در پناه خداوند سلامت باشی خیلی دلم برایت تنگ شده انشالله که هر جا هستی تندرست باشی و کارهایت به خوبی انجام بشود
پیشاپیش این عید بزرگ را به شما و خانواده محترم تبریک میگویم همیشه از خدا موفقیت و سربلندی شما را می خواهم و شب قدر هم برایت دعا کردم وقتی بابام بهم گفت وبلاگت را بروز کردی خیلی خوشحال شدم
انشالله همه خوشحال باشی و شاد
سلام یاسر جان
عیدت مبارک باد .
سلام دوست عزیز
ممنون که به پنجره افکارم
عطر مهربانی می پاشی
اگر دیر آمدم به پای روزگار بگذار
ابری از آسمان افکارم می گذشت
عکسی از آن گرفتم
با آمدنت بارانی اش کن