به امید فردا که تو را خواهم دید منتظر می مانم تا بباری پس از این و مرا خیس تماشای نگاهت سازی تا بدانسان که فراموش کنم جای دیدار تو در جایگه پنجره ها خالی بود ...
سلام دیدی چی شد؟ کلی برات نوشتم قبل از ثبت بستمش.هییییییییییییییییی حواس ندارم که این پستت فوق العاده بود . خیلی . برش داشتم البته با اجازه!!!! ممنون که هستی راستشو بخوای اصلا انتظار نداشتم اولین کسی باشی که از اونورا رد می شی.دیروز داغون بودم. دلتنگ و دلگیر از نبودن ... ولش کن الان خوبم این مسئله گاهی همه ی وجود منو درگیر می کنه منتها من باهاش کنار میام نمی ذارم بهم مسلط بشه نمی ذارم هیچ چیز باعث بشه از سر لج و لجبازی هم که شده همه چیز رو خراب کنم . اونقدر صبر می کنم تا یا حل بشه یا خودش از بین بره. راستی اگه بگم این همه درگیری واسه چیزیه که ممکنه اصلا وجود نداشته باشه چی بهم میگی؟
سلام آسمونی
خب راستش اول یه کم سکوت میکنم... بعدش بهت چپ چپ نگاه می کنم... بعدش شاید یه داد کوچولو بزنم سرت...
سلام آسمونی شعر هات همیشه به دل می شینن ... این شعرت همه ی اون چیزی بود که الان توی ذهن و قلبم ... انتظار ! می تونم تو وبلاگم داشته باشمش ؟ شعر از کیه ؟ به روز شدم تا بعد
سلام آسمونی
ممنون. نظر لطفتونه که درباره شعرام اینطور میگین. قابل شما رو نداره. من اینجا شعرای خودم رو می نویسم. اگر شعری از دوستی بیارم حتما میگم. شعرا اغلب گفته خودمه.
سلام. ممنون که سر زدین ونظر دادین ... باید بهتون تبریک بگم .وبلاگ بسیار زیبایی دارین. با بعضی از شعرهاتون گریستم. . . اگه با تبادل لینک موافق بودین خبرم کنین. موفق باشین.
فوق العاده است کاش من هم می تونستم مثل تو بنویسم اون وقت شاید دلم کمی از غصه ها خالی می شد ... می دونی این روزها یه قلم و کاغذ هم دم چشای بارونیم شدن و بس ... اما هنوز اون چیزی که باید بنویسم و ننوشتم ... خیلی تلخم این روزها . خیلی تلخ ....
توی هر گوشه این شهر
دارم از عشق تو یادی
میسوزونه منو یاد
دلی که به من ندادی...
خیلی قشنگ بود
آسمونی بمونی ...
راستی اول شدم
سلام
دیدی چی شد؟ کلی برات نوشتم قبل از ثبت بستمش.هییییییییییییییییی حواس ندارم که
این پستت فوق العاده بود . خیلی . برش داشتم البته با اجازه!!!!
ممنون که هستی راستشو بخوای اصلا انتظار نداشتم اولین کسی باشی که از اونورا رد می شی.دیروز داغون بودم. دلتنگ و دلگیر از نبودن ... ولش کن الان خوبم این مسئله گاهی همه ی وجود منو درگیر می کنه منتها من باهاش کنار میام نمی ذارم بهم مسلط بشه نمی ذارم هیچ چیز باعث بشه از سر لج و لجبازی هم که شده همه چیز رو خراب کنم . اونقدر صبر می کنم تا یا حل بشه یا خودش از بین بره. راستی اگه بگم این همه درگیری واسه چیزیه که ممکنه اصلا وجود نداشته باشه چی بهم میگی؟
سلام آسمونی
خب راستش اول یه کم سکوت میکنم... بعدش بهت چپ چپ نگاه می کنم... بعدش شاید یه داد کوچولو بزنم سرت...
سلام آسمونی
شعر هات همیشه به دل می شینن ... این شعرت همه ی اون چیزی بود که الان توی ذهن و قلبم ... انتظار !
می تونم تو وبلاگم داشته باشمش ؟ شعر از کیه ؟
به روز شدم
تا بعد
سلام آسمونی
ممنون. نظر لطفتونه که درباره شعرام اینطور میگین.
قابل شما رو نداره.
من اینجا شعرای خودم رو می نویسم. اگر شعری از دوستی بیارم حتما میگم. شعرا اغلب گفته خودمه.
محشر بود بابا تو دیگه کی هستی...
سلام. ممنون که سر زدین ونظر دادین ... باید بهتون تبریک بگم .وبلاگ بسیار زیبایی دارین. با بعضی از شعرهاتون گریستم. . .
اگه با تبادل لینک موافق بودین خبرم کنین.
موفق باشین.
فوق العاده است
کاش من هم می تونستم مثل تو بنویسم
اون وقت شاید دلم کمی از غصه ها خالی می شد ...
می دونی این روزها یه قلم و کاغذ هم دم چشای بارونیم شدن و بس ... اما هنوز اون چیزی که باید بنویسم و ننوشتم ...
خیلی تلخم این روزها . خیلی تلخ ....
خیلی با تراوت و جالبه شعرهایی که می گی عالین
در ضمن وبلاگت هم خیلی زیباست
چقدر قشنگ مینویسی!!!!!!!!!!
دلم خیلی گرفته .
کاش منم میتونستم حس و حالمو اینقدر زیبا و روان بنویسم.
به ما سر بزن.