خاطره آغاز
فرشته اماز دیر باز تو را می شناسم
یادم هست
آن زمان که در کلبه دلم نشسته بودم
و تو بر من باریدی
صدای چکیدنت بر پهنه کویری قلبم
هنوز در گوشم می پیچد
من عشق نم کشیدن داشتم
و تو حس بارش
تو که از آسمان آمدی
من خیس باران بودم ...
من خیس باران بودم ...
از این به بعد دیگه فعالم
مرسیییییییییییییی از لطف بیکرانت آسمونی.
حسابی دلگرمم کردی.
راستی اینم مث همه زیباست،پیشنهاد میکنم به فکر چاپ نوشته هات تو یه مجموعه باشی.
سلام آسمونی
خوبی عزیز
دیگه سری به من نمی زنی دلم گرفت .
ولی اشکال نداره درعوض من بهت سرمیزنم .
نماز و روزه هات قبول . موقع افطار و دراین ماه منو از دعای خیرت بی نصیب نگذار .
یه دوست به تو امید میده وقتی که زندگی برات بی ارزشه ..یه دوست محلی هست که وقتی جایی رو نداری میتونی بهش پناه ببری ...
آسمونی بمون آسمونی
واقعا نمی دونم چی بگم مثلا همیشه پرفکت...
وای آسمونی
شما نه تنها اینجا قشنگ می نویسی بلکه کامنتای قشنگی هم برامون می ذارید.
مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
سلام اسمونی
چه عکس زیبایی
ولی اگر اون میدونست که آسمون حتی اگر اشک داشته باشه چقدر آبیه هیچ وقت چتر نمی گرفت.
خیلی زیباست...
سلام دوست من زیبا و دلنشین نوشته ای .
موفق باشی و التماس دعا
سلام
تو که از آسمان آمدی
من خیس باران بودم
.
.
.
با سلام بخاطر حمایتهای شما و با ارزوی سلامتی برای شما و خانواده محترم و تشکر زیاداز محبت تان
تابستان خوبی در کنار شما داشتم
بازهم منتظر دیدار و محبت شما هستم
انشا الله همیشه آسمونی باشی و موفق
سلام یاسر جان
اگر میخواهی همیشه آرام باشی، دلگیریهایت را روی ماسه و شادیهای خود را بر روی سنگ مرمر بنویس.
موفق باشی و به امید دیدار
سلام دوست من
به آسمون بی ستاره ام دیگه سر نمی زنی !!!
دیگه خبرم نمی کنی ؟
خوبی فرشته ها به اینه که همه شون آسمونی اند
سلام
کجایی؟؟! چرا نیستی!!؟
حالت خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام